کد خبر: 1984
يكشنبه , 22 آبان 1401 - 20:45
معماری هذیانی

پرداختن به معماری چهار دهه اخیر ایران حرف تازه ای نیست که امروز بخواهیم به آن بپردازیم و مورد نقد وبررسی قراردهیم. اما آنچه شاید کمتر در این سال ها مورد بحث واقع شده است عدم تناسب معماری اخیر ایران با اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی آن است که بیش از هرچیزی تصویر کابوسی آشفته را به نمایش می گذارد تا ایماژهایی از یک جامعه روبه جلو و پویا را.

به گزارش بانگ اقتصاد به نقل از خبرخونه ، جامعه ای که همچنان با پیروی از شعارهای ایدئولوژیک و آرمانگرایانه ی 44 سال پیش تلاش می کند تا نمونه ای از یک جامعه ی آرمانی بدون طبقه را به تصویر بکشاند.اما آنچه در بطن آن در جریان است، تجسمی ازیک جامعه ی سرمایه داری تمام قد است که هرروزه با علم کردن کاخ بچه ای به اصطلاح رومیانه که اصالتش را از بناهای کلاسیک قرن 18و19امی اروپا می گیرد وتلاش دارد مبین جایگاه خورده بورژوا ها و نوکیسگانی باشد که به مدد رانت و رشوه تفاخر و منزلتی را برای خود متصور می شوند.درحالی که اصالتا هیچ ارتباطی با آن نداشته و همچون لباسی عاریه فقیر بودن ذات عاریه پوش آن را فریادمی زند.(اما همچنان تلاش می کند تا با انکار تمام این نشانه ها ، جامعه ای مذهبی و مقید را تبلیغ نماید.) جامعه ای که فقیرش روزبه روز ضعیف تر می شود و ثرتمندش روزبه روز فربه تر. جامعه ای حتی طبقه متوسط آنهم خود را ازدست رفته می بیند و جایگاهی را در این میان برای خود متصور نمی باشد. حال با این وجود و در چنین شرایطی چه تناسبی را میان معماری و وضعیت اجتماعی ایران می توان پیدا کرد. آنچه در این چند خط عرضه شد نه در باب مخالفت با سرمایه دار شدن جامعه است و نه درباب مخالفت با عدالتگرایی آن - اگرچه در اوضاع و احوال امروز چنین شعاری همچون تبلی توخالی است که حتی صدایش هم گوشنواز و مطلو ب نمی نماید-بلکه تزویر و ریایی که در تمام کالبد شهر و جامعه ریشه دوانده است این نوشتار را به سمت و سویی می کشاند که تصویری از یک جامعه ی کابوس زده و نهایتا یک معماری هذیانی و یاوه سرا را ارایه داده و به نقد بکشاند.

می گویند معماری آیینه جامعه است اما اینکه تا چه حد این آیینه صادق و راست گو باشد مساله ای است که باید مورد پرسش و تردید قرار بگیرد. آیا به واقع ساختمان های پر طمطراق کوچه پس کوچه های شمال شهر تهران تصویری از یک جامعه مرفه و بی درد را به مانشان میدهد که ساکنانش در آسایش و رفاه کامل درکنار یکدیگر روزگار می گذرانند یا خواب آشفته ایست که کودک زباله گرد و زن گل فروش همان محلات شب خودرا با آن به صبح می رسانند. یا اصلا رویای شبانه ی مالکان و صاحبان همان کاخ بچه هاست که جامعه خودرا چنان بی درد و مرفه می بینند .

از طرف دیگر سال هاست که بحران کم آبی و هوای پاک یکی از اصلی ترین مشکلات مردم و به ظاهر دولت است که نه تنها پاسخی به آن داده نشده است بلکه هر روز شاهد ظهور شهرک و شهری جدید با ساختمان های بلند مرتبه هستیم که بسیاری از آنها دقیقا کریدورهای هوایی شهرهای بزرگ را مسدود کرده اند و هیچ برنامه ای هم برای بحران بی آبی ندارند. در چهار پنج دهه ی اخیر هیچ صنعتی مانند ساختمان سازی و آنهم از نوع بلند مرتبه اش شاهد چنین رشد اقتصادی ای نبوده است.که متاسفانه باید گفت بیش از 30درصد از آلایندگی های کشور نیز متوجه همین صنعت است.

از سوی دیگر در اغلب این ساخت و سازها سرانه های استاندارد و زیست محیطی مثل فضای باز کافی ، فضای سبز ، فضای مناسب سالمندان و معلولان ، فضای ترافیکی و فضای مناسب کودکان رعایت نشده است. چرا که این صنعت در کشور تنها یک هدف داشته است ، بهره برداری از رانت زمین و سودآوری مالی و حتی در چنین شرایطی ما شاهد نرخ بالای مسکن هم در حوزه ی خرید و فروش و هم در حوزه ی اجاره بها هستیم و آمارهای رسمی گزارش حداقل 2.5 میلیون واحد خالی در کشور را می دهد که بنابر گزارش های غیر رسمی حدودا 1.5 میلیون واحد آن متعلق به شهر تهران است و جای تعجب آن که با این حجم از ساخت وساز درحوزه ی مسکن ما همچنان شاهد بی خانمان شدن بسیاری از افراد جامعه هستیم. حتی در حوزه ی مسکن عمومی هم که بخش دولتی مسئولیت آن را برعهده دارد ما شاهد بسیاری از این مشکلات هستیم. یعنی مجموعه هایی فاقد کیفیت زیستی و اجتماعی. اما از آن سو ژورنال های معماری دایما آثاری را منتشر می کنند که هم از نظر کمی جایگاه قابل توجهی را در بازار ساخت وساز ندارند و هم از نظر ماهیتی هیچ تناسبی با وضعیت اجتماعی – اقتصادی امروز کشور را نشان نمی دهند. تقریبا در هیچ کدام از آثار منتشر شده بحث انرژی ، منابع ، فضای سبز کافی ، آنتروپومتری یا همان استاندارد لازم برای سالمندان و معلولان ، هوشمندسازی و حتی سیستم های جدید کارگاه گردانی(شیوه ی تولید ساختمان) را نمی بینیم. به تعریف دیگر این که ما همچنان به شیوه ی پنجاه سال پیش در حال تولید ساختمان و مسکن هستیم و به طور منطقی به روزرسانی خاص و قابل تاملی در این صنعت شاهد نمی باشیم.

از همین روست که من عنوان "معماری هذیانی" را برای چنین موقعیتی مطرح می کنم. چرا که اگر تمام فعالیت های معماری در این چهار دهه ی اخیر را همچون قطعات پازل کنار یکدیگر بگذاریم شاهد تصویری به هم ریخته و ناموزون هستیم که صد البته تقصیر اصلی این واقعه بر گردن سازمان های دولتی یا شبه دولتی متولی بحث معماری و ساختمان و سیاست های نابخردانه آن ها می باشد.(اگرچه گناه مطالبه گر نبودن جامعه معماری و شهرسازی کشور همچنان برگردن ما یعنی اعضای جامعه ی حرفه ای، هست) حال اگر کسی به مساله آموزش ، فرهنگ سازی و اقتصاد اشاره کند و مساله را به صورت بنیادین مطرح کند بازهم می بینیم که مسئولیت اصلی متوجه دولت ها و سیاست های ناکارآمد آنها بوده است.

سهیل قدیری